هیواي شكسته: April 2006

Wednesday, April 26, 2006

خدایا عشق من پاکه


هنوزم در پی اونم،که میشه عاشقش باشم
مثل دریای من باشه،منم چون قایقش باشم
هنوزم در پی اونم،که عمری مرحمم باشه
شریک خنده و شادی،رفیق ماتمم باشه
هنوزم در پی اونم،که عشقش سادگی باشه
نگاههای پر از مهرش،پناه خستگیم باشه
میگن جوینده یابنده ست،ولی پاهای من خسته ست
من حتی با همین پاها،میرم تا حدی که جاده ست
هنوزم در پی اونم،که اشکهامو روی گونه ام
با اون دستای پر مهرش،کنه پاکو بگه جونم
نکن گریه منم اینجام،بذار دستاتو تو دستام
تو احساس منو میخوای،منم ای وای تو رو میخوام
خدایا عشق من پاکه،درسته عشقی از خاکه
منم اون عاشق خاکی،که از عشق تو دل چاکه

Wednesday, April 19, 2006

هنگامی

هنگامی که:
تمام بهشت را با نگاهی براندام درخت پنجره اتاقم تجربه می کنم. چرا ناراحت باشم؟
وقتی که:
بهترین موسیقی ها را در سکوت اتاق کوچکم می شنوم. چرا غرق شادی نباشم؟
گاه:
یک لبخند٬ آن قدر عمیق می شود٬ که گریه می کنم.
گاه:
یک نغمه٬ آن قدر دست نیافتنی است٬ که با آن زندگی می کنم.
گاه:
یک نگاه٬ آن چنان سنگین است٬ که چشمانم٬ رهایش نمی کنند.
و گاه:
یک عشق٬ آن قدر ماندگار است٬ که فراموشش نمی کنم!!!

تقدیم



مهربانم
ترا از انتهای مه
ترا از منتهای رگبارها
خواستم که بیایی
که سکوت را به هیچ گیری
و انتظار را نقطه ایی بنهی
به تکرار چشم در راهی
نقطهای سیا ه یا که ......سبز
هم آنقدر که خواب انگیز
که بعد از فرونشستن مه
که پس از رگبارها
پنچره بگشایم
و سکوت را به هیچ گیرم
و انتظار را بنشینم بر راه
..................
و غزلهای ساده ات را
چون شانه ایی معطر
که تازه مانده است به فراموشی
......سر طاقچه ای
فارغ شده از آن همه ......
دوباره میخوانم
میخوانم میانه شب رها ماندیم
نزدیکتر که شامگاه را
دست اندازیم
که خواب انگیز نگاه دارد خیالمان
نه چندان دور که سحرگاه را
هله گویان باز یابیم
تا در شنگرف سرماها
تن و موی را چنان شوییم
که پری زادان به تکرار
در کهنبار عادتی هر روزه
حیران و ژولیده رها مانده اند هنوز
نه شامگاه را ره سپردیم گامی
نه صحبدم را چهره بیراستیم
میانه اسمان و زمین
زها ماندستیم
شامگاهمان دور
بامدامان دورتر

و باز هم مینویسم از تو و برای تو و به یاد تو
حالا که تمام شهر با من بیگانه هستند تو هم آشنای خوبم برو بسلامت .................



تقدیم به بهترین وعزیزترین عزیزم

broken heart

Sunday, April 16, 2006

دل


با تو حکایتی دیگر این دل ما به سر کند
شب سیاه قصه را هوای تو به سر کند

Saturday, April 15, 2006

میلاد


میلاد رسول عشق و محبت بر عاشقان مبارک باد

my love

خیلی وقته


خیلی وقته سایه تو رو بر سر ندارم
چشم به در دارم از تو خبر ندارم
خیلی وقته زیر رگبار محبت
پای رفتن دارم همسفر ندارم
تو برام همه کسی
تو برام هم نفسی
نمی دونم که چرا
تو به من نمی رسی
جای امن بودنم
گرمی آغوش توست
دلی دارم نازنین
که همیشه پیش توست
کی به تو گفته دیگه تو رو نمی خوام
با دلی عاشق به دنبا لت نمی آم
کی به تو گفته دیگه دوستت ندارم
گل بوسه بر سر راهت نمی کارم
به من بگو کدوم صدا با تو هنوز عاشقونه می خونه
کدوم دل دردآشنا مثل دل من به پای تو می مونه
شبهای من بدون تو یه آسمون بی ستاره هست
بودن تو برای من مثل تولدی دوباره هست

Tuesday, April 11, 2006

بارون


یادته بارون رو خیلی دوست داشتی
یادته دلت می خواست تو بارون خیس شی
پس این باران عشق هزاران بار تقدیم تو باد.

قطره اشک



هر وقت دلم برات تنگ میشه
هر وقت دلم می گیره
دلم می خواد گریه کنم
چون تو قطره قطره اشکم تو رو می بینم
برای همیشه همیشه دوستت خواهم داشت
I miss you!

دلم تنگه




نمیدونم چند روز گذشته
اما دلم خیلی برات تنگ شده
you are in my heart forgood

تو که نیستی


تو که نیستی تا ببینی
گریه های هر شب من
بی حضور عاشق تو
چه عجیب گریه کردن
تو که نیستی تا ببینی
دل آسمون شکسته
جاده تا صبح قیامت
من و این پاهای خسته
با عبور هر ستاره
روح سبز تورو دیدم
زیرقطره های بارون
صدای پاتو شنیدم

به یاد...

مسافر


مسافر خسته من، بار سفر رو بسته بود
تو خلوت آیینه ها ،به انتظار نشسته بود
می خواست که از اینجا بره،اما نمی دونست کجا
دلش پر از گلایه بود،ولی نمی دونست چرا
دفتر خاطراتشو رو طاقچه جا گذاشت و رفت
عکسهای یادگاریشو برای ما گذاشت و رفت
دل که به جاده می سپرد،کسی اونو صدا نکرد
نگاه عا شقونه ای ،برای اون دعا نکرد
حلا دیگه تو غربته،ستاره سر نمی زنه
تو لحظه های بی کسی ،پرنده پر نمی زنه
با کوله بار خستگی ،رو جاده های خا طره
مسا فر خسته من ،یه عمر که مسا فره

به یاد...



Link
<

1 online

چند فيلترشكن




? ? ? ? ? ? ? ? ? ?? ?? ?? ?? ?? ?? ?? ?? ?? ?? ?? ??


بالا? صفحه